حالا درسته که فصل مدرسههاست و انواع و اقسام کلاسهای آموزشی و کمکدرسی دارید، اما اینها دلیل نمیشن کتابخوندن رو ماچ کنید؛ و بذارید زیر تخت یا توی گنجه. (گنجه رو با رسم شکل توضیح بدید.) اگه جزو خوانندههای وبلاگ پرتقال باشید، یادداشتهایی که برای کیفیت بهتر مطالعه و کتابخوندن براتون نوشتیم، خوندهید. نه؟ اگه نخوندهید یه سر به یادداشتهای قبلی بزنید. اصلا چرا باید کتاب بخونیم؟ تو یادداشت «
فواید کتابخوندن» به این سوال جواب دادهیم؛ و دربارهی تاثیرهای کوچیک و بزرگ کتاب تو زندگیمون صحبت کردهیم. تو یادداشت «
چطوری دو سوته کتاب بخونیم؟» هم چند تا روش ژانگولری گفتیم. با این راهکارها میتونید تمرکز بیشتری پیدا کنید و یه کتاب رو سریعتر بخونید. بعد از خوندن این دو تا یادداشت، خیلی جنگی یادداشت «یه کتاب بیشتر بخونیم» رو بخونید. حالا تو این یادداشت میخواهیم دربارهی بهترین و مناسبتترین جا برای کتاب خوندن باهاتون صحبت کنیم. اصلا کجا کتاب بخونیم؟
بریم ببینیم کجا برای کتابخوندن مناسبتتره...
بهترین مکانها برای کتاب خوندن
بهترین جا برای کتابخوندن دقیقا همونجاییه که شما میتونیم آرامش و تمرکز داشته باشیم. حالا این جا، فرقی نمیکنه روی تخت باشه، زیر میز ناهارخوری، رو کاناپه، تو اتاقک زیرپله یا هر جای دیگه... هرجایی که احساس خوبی داریم و میتونیم تمرکز کنیم، همونجاییه که باید کتابمون رو بگیریم دستمون و شروع به خوندن کنیم. خیلی وقتها کتابی که در حال خوندنش هستیم، تمام قوانین و پیشفرضهای ما برای مطالعه رو بههم میریزه. یک دفعه به خودمون میآییم و میبینیم، تو ایستگاه مترو، صف شلوغ بیآرتی، مطب دکتر و ... در حال خوندن کتاب محبوبمون هستیم و چند صفحهای از داستان رو پیش بردیم. ولی تو ادامهی این یادداشت میخواهیم دربارهی چند تا از باحالترین مکانها که میشه کتاب خوند باهاتون حرف بزنیم.
تخت خواب
این که نه سوال داره، نه جواب. خب معلومه که تخت خواب نرم و گرممون بهترین جا برای خوندن و غرقشدن تو داستان محبوبمونه. مخصوصا که وسط داستان میتونیم ژستها و حالتهای مختلف بگیریم. ما که گاهی پاهامون رو میچسبونیم به دیوار تا خون بیشتری به مغزمون برسه و وسط مطالعه کم نیاریم. حتی یه وقتهایی انقدر با کتابمون چرخیدیم و حالت عوض کردیم که سر از زیر تخت درآوردیم!
برای مطالعه تو تخت چه کتابی پیشنهاد میکنیم؟ این سواله آخه. خوندن هر کتابی تو تخت میچسبه. یه سر به بخش فروشگاه بزنید. همهی کتابها رو بر اساس ژانرشون میتونید ببینید و راحت انتخاب کنید.
ایستگاه مترو یا قطار
خیلی وقتها میتونیم از زمانهای مرده در طول روز به بهترین شکل استفاده کنیم. میتونیم کتابی رو که در حال خوندنش هستیم، همیشه تو کیفمون بذاریم؛ و وقتی تو ایستگاه مترو یا قطار منتظر هستیم، چند صفحه از داستان رو پیش ببریم. گاهی دیدن آدمهای مختلف تو ایستگاه و واگن قوهی تخیلمون رو روشن میکنه و کمک میکنه تا ناخواسته شخصیتهای داستانی رو بین آدمهای واقعی پیدا کنیم.
اگه قرار باشه یه سفر طولانی با قطار رو تجربه کنید، چه کتابی رو همراه خودتون میبرید تا در طول سفر بخونید؟
انتخاب ما چه کتابیه؟ اِم... کتاب یادداشتهای نیمهشب نوشتهی جردن ساننبلیک که برای گروه سنی بالای ۱۴ سال مناسبه.
کافههای محلی
کافهها یا رستورانهای خلوت که تو محلهمونه میتونه جای خوبی برای کتابخوندن باشه. میتونیم با یکی دو نفر از دوستها یا خواهر و برادر بزرگترمون به کافهای بریم و مشغول خوندن کتاب محبوبمون بشیم. تازه میتونیم یه خوراکی یا نوشیدنی خوشمزه هم سفارش بدیم و کیفکردن از مطالعه رو چند برابر کنیم.
شما خوندن چه کتابی رو تو یه کافهی دنج و کوچولو ترجیح میدید؟ ما کتاب تو تنها نیستی از ژاکلین وودسون رو انتخاب میکنیم که برای گروه سنی بالای ۱۲ سال مناسبه.
پارکها و بوستانهای محلی
پارکها و بوستانهای محلی هم جاهای خوش آب و هوایی برای کتابخوندناند. اگه محلهمون بوستان کوچولویی داشته باشه، میتونیم ساعتهایی در روز رو به مطالعهی کتاب محبوبمون اختصاص بدیم. بعد هم یه کم پیادهروی کنیم تا اتفاقهای داستان تو ذهنمون تهنشین بشن.
کتاب دریاچهی مخفی نوشتهی کارن انگلیس میتونه یه انتخاب خوب برای عصرهای خوش آب و هوا باشه.
کتابخونههای عمومی
کتابخونهی مدرسه یا محلهمون هم میتونه یکی از بهترین مکانها برای کتابخوندن و مطالعه باشه. تو کتابخونههای عمومی انقدر سکوت هست که میتونیم صدای پچپچ کتابهای تو قفسه رو هم بشنویم، چه برسه به صدای بلند شخصیتهای داستانی که در حال خوندنش هستیم. تازه اگه وسط کتابخوندن خسته بشیم، میتونیم بلند شیم و سری به کتابهای دیگه بزنیم. اینجوری انگیزهی بیشتری پیدا میکنیم تا کتاب نیمهخوندهمون رو تموم کنیم و زودتر بریم سراغ کتاب بعدی...
فرار از کتابخانهی آقای لمونچلو نوشتهی کریس گرابنستاین میتونه یه انتخاب عالی برای مطالعه تو کتابخونهی عمومی باشه.
یه صندلی راحت
یه صندلی راحت، با هر مدل و اندازهای که باشه داد میزنه «نمیخوای یه کتاب بخونیم با هم؟» هر جا یه صندلی برای لمدادن باشه، میتونیم کتابمون رو برداریم. به محض اینکه روی صندلی بشینیم، دگمهی رویا زده میشه و تو ماجراهای داستان غرق میشیم.
مجموعهی کلاغ کوکی نوشتهی کاترین فیشر از اون مجموعههاست که اگر کنار دستت باشه، یه نفس جلدهاش رو میخونی و تموم میکنی.
خب، حالا نوبت شماست، چه جاهای دیگهای رو میشناسید که میتونیم با خیال راحت کتاب دست بگیریم و غرق خیال بشیم؟